استعداد به معنای واقعی کلمه یعنی چه؟

استعداد به معنای واقعی کلمه یعنی چه؟

محققان به چه کسی می گویند با استعداد؟

ما در مکالمات­‌مان از کلمه «استعداد» به راحتی استفاده می­‌کنیم بدون اینکه دقیقاً از معنای واقعی آن آگاه باشیم. بیشتر ما اغلب «استعداد» را مترادف باهوش بودن یا توانمندی فیزیکی یا ورزشی به کار می­‌‌بریم. اما اینجاست که باز این سوال پیش می­‌آید که دقیقا آن چیزی که باعث می‌­شود یک نفر مثلا در یک رشته ورزشی در اوج باشد تا او را با استعداد خطاب کنند چیست یا چه رفتاری است؟

استعداد همان نرخ بهبودی با تلاش است

اخیرا تعریفی عالی از استعداد توسط «آنجلا داکورث [1]» از دانشگاه پنسیلوانیا مطرح شده است با این مضمون که:

«وقتی من از کلمه استعداد در مورد شما استفاده می‌کنم، منظورم نرخ بهبودی شما با تلاش است. مثلا نرخ بهبودی شما در فوتبال، استعداد فوتبالی شماست. نرخ بهبودی شما در ریاضی، استعداد ریاضی شماست. هر فردی به مقدار معینی تلاش می‌کند. در نتیجه فکر می‌کنم بیشتر مردم معتقدند که تفاوت‌هایی در میزان استعدادهای ما وجود دارد: اینکه ما همه به یک اندازه با استعداد نیستیم».

آنچه این تعریف را زیبا می‌کند این است که به ما اجازه می‌دهد تا پیشرفت را به عنوان محصول مشترک تلاش و توانمندی ذاتی بدانیم. از این رو شاید ما در رسیدن به شکوفایی استعداد خود سرعت‌مان کم باشد اما همچنان می‌توان اسم پیشرفت را روی آن گذاشت.

قله: رمزگشایی از تحقیقات جدید برای متخصص شدن در هر کاری

این تعریف از استعداد به ما کمک می‌کند که پایداری کنیم یا مستمر عمل کنیم. برای مثال، اگر ما در حال تلاش برای بهبود در یک حوزه خاص هستیم و آرزوهای بزرگی داریم، دائماً به مرز مهارت‌های فعلی خود می‌رسیم. هر زمان که احساس کنیم در این «مرز» هستیم و عملکرد ما نسبت به دیگران سنجیده می‌شود، می‌توانیم بازخورد نسبی را به عنوان نشانه‌ای از کمبود استعداد تفسیر کنیم یا به جای آن، استعداد را به عنوان نرخ بهبود خود در نظر بگیریم. تفسیر دوم به ما کمک می‌کند که پایداری کنیم، در حالی که همچنان تفاوت‌های استعدادی را می‌پذیریم. این داستان کلاسیک لاک‌پشت و خرگوش است – دیگران ممکن است خرگوش‌های سریع در حوزه ما باشند، اما با توجه به اینکه ما آرزو داریم که برتری پیدا کنیم، ممکن است مانند لاک‌پشت به آرامی پیش برویم و در نهایت با تلاش مداوم به اهداف خود برسیم.

این داستان بسیاری از متخصصینی است که در کتاب «قله: رمزگشایی از تحقیقات جدید برای متخصص شدن در هر کاری» [2] توسط «کی. آندرس اریکسون» [3] درباره آن‌ها نقل شده است. «اریکسون»، روانشناس شناختی در دانشگاه ایالتی فلوریدا، متوجه می‌شود که هر کسی که به تمرین مداوم پرداخته‌ است، در نهایت توانسته به اوج قله‌­های موفقیت در حوزه مورد نظر خود برسد.

استعداد ذاتی است یا برآمده از تمرین؟

برای «اریکسون»، دو مؤلفه تمرین و تلاش در مرکز توجه قرار دارند. او به صورت خلاصه می‌­گوید: «در بلندمدت، کسانی که بیشتر تمرین می‌کنند، پیروز می‌شوند، نه کسانی که در ابتدا مزیتی در هوش داشتند.» «اریکسون»، یک چهره برجسته در مطالعه «تخصص» است و تحقیقات او منجر به ایده «قانون ۱۰,۰۰۰ ساعت» شده است (یعنی برای تبدیل شدن به یک متخصص، ۱۰,۰۰۰ ساعت تمرین لازم است). او بر این باور است که ما بیشتر از آنچه تصور می‌کنیم با هم برابر هستیم. این موضوع می‌تواند ناامیدکننده باشد، زیرا «اریکسون» استعداد را برای هر فردی، حتی اینشتین، رد می‌کند. او توضیح می‌دهد که چگونه دانشمندان علوم اعصاب متوجه شدند که اینشتین دارای «لوب جداری تحتانی» به طور قابل توجهی بزرگ‌تر از میانگین است که تصور می‌شود در تفکر ریاضی نقش دارد. اما در ادامه اریکسون می‌پرسد:

«آیا ممکن است افرادی مانند اینشتین به سادگی با لوب جداری تحتانی بزرگ‌تر از حد معمول به دنیا آمده باشند و در نتیجه ظرفیت ذاتی برای تفکر ریاضی را داشته باشند؟»

پاسخ او بسیار جذاب است. او می‌گوید: «ممکن است این طور فکر کنید، اما محققانی که مطالعات مفصلی در مورد اندازه این بخش از مغز در ریاضی‌دانان و غیرریاضی‌دانان انجام داده‌­اند، دریافته‌اند که هرچه فرد به عنوان یک ریاضی‌دان، بیشتر کار و تلاش کرده باشد، ماده خاکستری بیشتری در لوب جداری تحتانی راست او به وجود می‌­آید که نشان می‌دهد اندازه افزایش‌یافته نتیجه تفکر ریاضی طولانی مدت است، نه چیزی که فرد با آن به دنیا آمده است.»

اینشتین ببا لوب جداری تحتانی بزرگ‌تر از حد معمول

در ادامه کتاب، «اریکسون» به تفاوت‌­هایی ذاتی بین افراد هم اشاره می‌کند اما نه به عنوان یک استعداد، بلکه به عنوان مشوقی برای رسیدن به استعداد و تنها به عنوان یک عامل ثانویه نسبت به تمرین آن را می‌پذیرد. او می‌گوید:

«من فکر می‌کنم که چنین تفاوت‌های ژنتیکی – اگر وجود داشته باشند – احتمالاً از طریق تمرین و تلاش‌های لازم برای توسعه یک مهارت خود را نشان می‌دهند. شاید، برای مثال، برخی کودکان با مجموعه‌ای از ژن‌ها به دنیا می‌آیند که باعث می‌شود از نقاشی یا موسیقی لذت بیشتری ببرند. در واقع این لذت بردن در استمرار و تلاششان برای یادگیری مؤثر است.»

«اریکسون» به شدت بر ارزش تمرین تأکید دارد و این نتیجه تلاش‌های او برای شناسایی دقیق تفاوت‌های بین اجراکنندگان نخبه و متوسط است، در حالی که توضیحات مربوط به تفاوت‌های ذاتی در بیشتر حوزه‌ها مبهم هستند. با این حال، با تعریف ارائه شده از استعداد توسط «داکورث»، ما نیازی به انتخاب بین ذاتی بودن یا تلاش نداریم – هر دو مهم هستند – و اگر مطالعات بی‌شمار «اریکسون» درباره کارشناسان نخبه راهنمای ما باشد، تلاش بیشتر از آنچه که معمولاً تصور می‌کنیم اهمیت دارد.

 

[1] Angela Duckworth

[2] Peak: Secrets from the New Science of Expertise

[3] K. Anders Ericsson

نوشته های مرتبط
یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

بیست − 5 =